جنید مىگوید: وارد مسجدى شدم، فردى را دیدم که به مردم مىگفت: اگر امکان حل مشکل من براى شما فراهم است مشکلم را حل کنید. در دلم گذشت که این بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پى کارى نمىرود؟
فرداى آن روز کنار دجله آمدم، دیدم آن مرد سائل خرده سبزىهایى که مردم بالاتر از آن محل به آب مىدهند از آب مىگیرد و مىخورد. تا چشمش به من افتاد گفت: دیروز بدون دلیل و علت در باطنت از من غیبت کردى و مرا هدف سوء ظن قرار دادى، به خاطر این که باطنت را آلوده نمودى و خود را از رحمت خدا محروم کردى توبه کن، من گرچه چهارچوب بدنم سالم است ولى او خواسته که در چهارچوب تنگ مادى گرفتار باشم و این مطلب ربطى به تو ندارد که نسبت به آن قضاوت بى جا کنى من در عین تنگدستى و تهیدستى از پروردگارم راضى و خشنودم و کمترین گله و شکایتى از او ندارم!
آرى، در میان تهیدستان کسانى هستند که آنچه بر دل انسان مىگذرد مىخوانند، سپس آدمى را به حضرت حق و توبه از گناه راهنمایى مىکنند.